زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با امام علیهالسلام در بازگشت به کربلا
شاعر : پوریا باقری
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : غزل
بعد از چهل منزل رسیدم محضر تو آوردهام پــیــراهـن و انـگــشـتـر تـو
احـساس دلـتـنگی نکردم در اسارات آنـقـدر خـیـره بـودهام سـمـت سـرِ تو
رفـتم که راه سرخ تو پـایـان نگـیـرد جوشـید خونت در وجـود خـواهر تو
هرجا کتک خوردم به خود آرام گفتم ای کـاش بود ایـنجـا امـیـر لشکر تو
هـرجا کـه آمـد تـازیـانـه بـر تن مـن آمـد بـه یـادم زخــمهـای پـیـکــر تـو
من یک دل سیر از غمت گریه نکردم تـرسـیدم از پـا در بـیـاید هـمـسر تـو
دائم دو دستش را تکان میداد و میگفت: ای حـرمـله آتش بگـیـرد حـنـجـر تو
داداش، آوردم تــمــام کـــودکـــان را امـا نـشـد تـا کـه بــیـایـد دخــتــر تـو
طـفـلـی تـمـام راه را بـا گــریـه آمـد قـدش کــمـانـی بـود مـثـل مــادر تـو
|